[صفت]

serial

/ˈsɪriəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زنجیره‌ای

معادل ها در دیکشنری فارسی: زنجیره‌ای مسلسل
  • 1.serial murder
    1. قتل زنجیره‌ای
  • 2.She wrote a thriller about a brutal serial killer.
    2. او کتابی مهیج درباره یک قاتل زنجیره‌ای وحشی نوشت.
[اسم]

serial

/ˈsɪriəl/
قابل شمارش

2 سریال

معادل ها در دیکشنری فارسی: سریال
  • 1.a new six-part drama serial
    1. یک سریال درام جدید شش بخشی [قسمتی]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان