1 . اصلاح کردن (صورت، ریش و...) 2 . اصلاح (صورت و بدن)
[فعل]

to shave

/ʃeɪv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shaved] [گذشته: shaved] [گذشته کامل: shaved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اصلاح کردن (صورت، ریش و...) تیغ زدن، تراشیدن

مترادف و متضاد cut off trim
  • 1.I was surprised to see he had shaved off his beard
    1. من تعجب کردم وقتی دیدم او ریشش را تراشیده‌است.
  • 2.John shaves twice a day.
    2. "جان" روزی دوبار (صورتش را) اصلاح می‌کند.
[اسم]

shave

/ʃeɪv/
قابل شمارش

2 اصلاح (صورت و بدن) تراش

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصلاح تراش ریش‌تراشی
مترادف و متضاد cut trim
  • 1.I didn't have a shave this morning.
    1. من امروز صبح (ریشم را) اصلاح نکردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان