1 . زیرپیراهنی 2 . غلط 3 . تکه (کاغذ) 4 . لیز خوردن 5 . یواشکی رفتن 6 . چیزی را یواشکی در جایی گذاشتن
[اسم]

slip

/slɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیرپیراهنی زیرپوش زنانه

مترادف و متضاد underskirt underslip

2 غلط اشتباه، خطا

معادل ها در دیکشنری فارسی: سهو لغزش
مترادف و متضاد error mistake
to make a slip
اشتباه کردن
  • He recited the whole poem without making a single slip.
    او کل شعر را بدون کوچکترین غلطی خواند.
slip in something
اشتباه در چیزی
  • There were a few slips in the translation.
    چندین اشتباه در ترجمه وجود داشت.

3 تکه (کاغذ)

معادل ها در دیکشنری فارسی: برگه
مترادف و متضاد paper piece of paper scrap of paper
slip of paper
تکه کاغذ
  • Write your address on this slip of paper.
    آدرس خود را روی این تکه کاغذ بنویسید.
[فعل]

to slip

/slɪp/
فعل ناگذر
[گذشته: slipped] [گذشته: slipped] [گذشته کامل: slipped]

4 لیز خوردن لغزیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سر خوردن سریدن لیز خوردن لغزیدن
مترادف و متضاد fall over glide skid slide
  • 1.She slipped on the ice.
    1. او روی یخ لیز خورد.
  • 2.The razor slipped while he was shaving and he cut himself.
    2. وقتی که در حال اصلاح بود، تیغ لغزید و او خود را برید.

5 یواشکی رفتن دزدکی رفتن

مترادف و متضاد creep slide sneak steal
to slip out of someplace
یواشکی از جایی خارج شدن
  • Ann slipped out of the room.
    "آن" یواشکی از اتاق خارج شد.
to slip away
دزدکی در رفتن
  • We slipped away when no one was looking.
    وقتی هیچکس حواسش نبود، دزدکی (در) رفتیم.

6 چیزی را یواشکی در جایی گذاشتن

مترادف و متضاد put tuck remove
to slip something into something
چیزی را یواشکی در چیزی گذاشتن
  • He slipped the money into his pocket.
    او یواشکی پول را داخل جیبش گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان