1 . برای مدت کوتاهی توقف کردن
[فعل]

to stop off

/stɑp ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: stopped off] [گذشته: stopped off] [گذشته کامل: stopped off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برای مدت کوتاهی توقف کردن توقف کوتاهی داشتن، موقتا سر راه توقف کردن

  • 1.We can stop off and see you on our way back.
    1. ما می‌توانیم توقف کوتاهی داشته باشیم و سر راهمان تو را ببینیم.
  • 2.We stopped off in Santa Rosa for a day.
    2. ما یک روز در "سانتا روزا" توقف کوتاهی داشتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان