خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نشانه بیماری
[اسم]
symptom
/ˈsɪm.təm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نشانه بیماری
علامت
1.He had symptoms of food poisoning.
1. او علائم مسمومیت غذایی را داشت.
2.the usual flu symptoms
2. علائم معمول آنفولانزا
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
symphoricarpos alba
sympathy
sympathetically
sympathetic
symmetry
synagogue
syncarp
syncope
synthesizer
synthetic
کلمات نزدیک
symposium
symphony orchestra
symphony
symphonic poem
sympathy
symptomatic
synagogue
sync
synchronize
synchronized swimming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان