1 . لگد کردن
[فعل]

to trample

/ˈtræmpl/
فعل ناگذر
[گذشته: trampled] [گذشته: trampled] [گذشته کامل: trampled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لگد کردن پایمال کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پایمال کردن له کردن لگدمال کردن
  • 1.Don't trample on the flowers.
    1. روی گل‌ها لگد نکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان