1 . قرار گذاشتن 2 . ماندن 3 . شدن
[فعل]

quedar

/keðˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: quedé] [حال: quedo] [گذشته: quedé] [گذشته کامل: quedado]

1 قرار گذاشتن

  • 1.He quedado con mi abogado a las 10 am porque quiero pedirle consejo sobre el tema.
    1. با وکیلم ساعت ده صبح قرار گذاشتم، زیرا می‌خواهم در مورد این موضوع از او راهنمایی بخواهم.

2 ماندن (quedarse)

  • 1.Nuestros primos se quedaron con nosotros durante la Navidad.
    1. پسرخاله‌هایمان در کریسمس پیش ما ماندند.

3 شدن (quedarse)

  • 1.Mi abuelo se quedó ciego cuando tenía 80 y pico años.
    1. وقتی که پدربزرگم هشتاد سال و خرده‌ای داشت، نابینا شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان