1 . دوست داشتن
[فعل]

querer

/kɛɾˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: quise] [حال: quiero] [گذشته: quise] [گذشته کامل: querido]

1 دوست داشتن خواستن

مترادف و متضاد amar desear
  • 1.Ella todavía te quiere profundamente.
    1. او هنوز عمیقاً تو را دوست دارد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان