خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشونت
[اسم]
la violencia
/bjolˈɛnθja/
غیرقابل شمارش
مونث
1
خشونت
1.Manuel me empujó con violencia y caí al piso.
1. "مانوئل" با خشونت هلم داد و من روی زمین افتادم.
کلمات نزدیک
vigilar
testificar
sospechar
condenado
sentencia
vigilante
olfato
gusto
tacto
percepción
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان