خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستور
[اسم]
le commandement
/kɔmɑ̃dmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
دستور
فرمان
1.Dieu remit les 10 commandements à Moïse.
1. خداوند 10 فرمان را به "موسی" داد.
2.Il a fait cela par votre commandement.
2. او به دستور شما این (کار) را انجام داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
commande
commandant
comité
comique
comestible
commander
commanditer
commando
comme
comme un chien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان