خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنترل کردن
2 . مسلط بودن
[فعل]
contrôler
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
کنترل کردن
بازبینی کردن
2
مسلط بودن
تسلط داشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
contrôle des naissances
contrôle des armes
contrôle continu
contrôle
contrée
contrôleur
contusion
convaincant
convaincre
convaincu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان