خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (فرانسه - خوراک پزی) با خرده های نان برشته و پنیر
2 . برترین
3 . بسیار سخت
4 . حیرتانگیز
5 . گراتین (غذا)
[صفت]
gratiné
/ɡʁatinˈe/
قابل مقایسه
1
(فرانسه - خوراک پزی) با خرده های نان برشته و پنیر
2
برترین
بهترین
1.C'est le livre gratiné.
1. این بهترین کتاب است.
3
بسیار سخت
طاقتفرسا
1.Un examen gratiné
1. امتحانی طاقتفرسا
4
حیرتانگیز
محشر
مترادف و متضاد
extraordinaire
1.Son voyage a été gratiné.
1. سفرش محشر بود.
[اسم]
le gratiné
/ɡʁatinˈe/
قابل شمارش
مذکر
5
گراتین (غذا)
تصاویر
کلمات نزدیک
gratiner
gratin de courgettes
gratin
gratifier
gratification
gratis
gratitude
gratte-ciel
gratte-papier
gratter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان