1 . صبر کردن
[فعل]

patienter

/pasjɑ̃te/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: patienté] [حالت وصفی: patientant] [فعل کمکی: avoir ]

1 صبر کردن منتظر ماندن، بردباری کردن

  • 1.Il patiente en lisant dans la salle d'attente du docteur.
    1. او با مطالعه در سالن انتظار (مطب) دکتر صبر می کند.
  • 2.Votre appel est transféré, veuillez patienter.
    2. تماس شما منتقل شده است، لطفا منتظر بمانید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان