خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صبر کردن
[فعل]
patienter
/pasjɑ̃te/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: patienté]
[حالت وصفی: patientant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
صبر کردن
منتظر ماندن، بردباری کردن
1.Il patiente en lisant dans la salle d'attente du docteur.
1. او با مطالعه در سالن انتظار (مطب) دکتر صبر می کند.
2.Votre appel est transféré, veuillez patienter.
2. تماس شما منتقل شده است، لطفا منتظر بمانید.
تصاویر
کلمات نزدیک
patient
patience
patiemment
pathétique
pathologique
patin
patin à glace
patinage
patine
patiner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان