خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شورش کردن (علیه)
2 . عصبانی کردن
[فعل]
se révolter
/ʀevɔlte/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: révolté]
[حالت وصفی: révoltant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
شورش کردن (علیه)
طغیان کردن
1.Les adolescents se révoltent souvent contre leurs parents.
1. نوجوانان اغلب علیه والدینشان شورش میکنند.
2.Les prisonniers se sont révoltés.
2. زندانیان شورش کردند.
2
عصبانی کردن
(révolter)
1.Ça me révolte de voir ça.
1. دیدن آن مرا عصبانی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
révolte
révoltant
révocation
révision
réviser
révolté
révolu
révolution
révolutionnaire
révolutionner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان