1 . شورش کردن (علیه) 2 . عصبانی کردن
[فعل]

se révolter

/ʀevɔlte/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: révolté] [حالت وصفی: révoltant] [فعل کمکی: être ]

1 شورش کردن (علیه) طغیان کردن

  • 1.Les adolescents se révoltent souvent contre leurs parents.
    1. نوجوانان اغلب علیه والدینشان شورش می‌کنند.
  • 2.Les prisonniers se sont révoltés.
    2. زندانیان شورش کردند.

2 عصبانی کردن (révolter)

  • 1.Ça me révolte de voir ça.
    1. دیدن آن مرا عصبانی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان