خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فنر
2 . نیرو
3 . انگیزه
4 . حوزه صلاحیت (حقوقی)
[اسم]
le ressort
/ʁəsˈɔʁ/
قابل شمارش
مذکر
1
فنر
1.Le ressort est cassé.
1. فنر شکسته است.
2
نیرو
انرژی
1.Manquer de ressort face à l'adversité.
1. در برابر دشمن انرژی را از دست دادن
3
انگیزه
1.Je perdrai tous mes ressorts.
1. همه انگیزهام را از دست خواهم داد.
4
حوزه صلاحیت (حقوقی)
1.Le ressort d'un tribunal
1. حوزه صلاحیت یک دادگاه
تصاویر
کلمات نزدیک
resservir
resserrer
ressentir
ressentiment
ressemeler
ressortir
ressortissant
ressouder
ressource
ressourcer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان