[عبارت]

aus dem Häuschen sein

/aʊs deːm hɔʏsçən zaɪn/

1 هیجان زده بودن خوشحال بودن

  • 1.Die Kinder waren völlig aus dem Häuschen, dass sie die Tiere von so nahe betrachten durften.
    1. کودکان واقعا خوشحال بودند که اجازه داشتند حیوانات را از فاصله نزدیک مشاهده کنند.
  • 2.Heute können wir unser neues Auto abholen. lch bin schon ganz aus dem Häuschen!
    2. امروز می‌توانیم اتومبیل جدید خود را تحویل بگیریم. من الان واقعا هیجان زده هستم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "خارج از خانه کوچک بودن" است و احتمالا از آن جهت که معنای دیگر "Haus" کالبد فیزیکی است، خارج از خانه بودن می‌تواند کنایه از خوشحالی مفرط داشته باشد و با عبارت فارسی "در پوست خود نگنجیدن" معنای واحدی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان