[فعل]

ausmachen

/ˈaʊ̯smaxən/
فعل گذرا
[گذشته: machte aus] [گذشته: machte aus] [گذشته کامل: ausgemacht] [فعل کمکی: haben ]

1 خاموش کردن

مترادف و متضاد abdrehen abschalten abstellen ausknipsen ausschalten anmachen einschalten
etwas (Akk.) ausmachen
چیزی را خاموش کردن
  • 1. Er macht den Fernseher aus.
    1. او تلویزیون را خاموش می‌کند.
  • 2. Mach bitte das Licht aus!
    2. لطفاً چراغ را خاموش کن!
  • 3. Vergiss nicht, das Radio auszumachen!
    3. فراموش نکن که رادیو را خاموش کنی!

2 توافق کردن هماهنگ کردن

مترادف و متضاد abmachen absprechen aushandeln verabreden vereinbaren
  • 1.Wir hatten doch ausgemacht, dass du die Getränke besorgst.
    1. ما با هم توافق کردیم که تو نوشیدنی‌ها را تهیه کنی.
  • 2.Wir können für Morgen einen Termin ausmachen.
    2. ما می‌توانیم برای فردا یک قرار را هماهنگ کنیم.
  • 3.Wir müssen nur noch ausmachen, wann wir uns treffen.
    3. ما فقط باید هماهنگ کنیم که کی همدیگر را ملاقات کنیم.
کاربرد ausmachen به معنای توافق کردن
از ausmachen در این کاربرد برای اشاره به رسیدن به تفاوق در نتیجه گفت‌وگو استفاده می شود. ausmachen نشان می‌دهد که نظری به اطلاع همه رسیده و به صورت کلی با آن موافقت شده. به مثال زیر توجه کنید:
".Es war ausgemacht, im Anzug zu erscheinen" (اینطور توافق شد که کت‌شلوار بپوشم.)
ausmachen در این کاربرد همچنین به معنای هماهنگ کردن یک قرار هم هست. مثلاً:
".Wir müssen nur noch ausmachen, wann wir uns treffen"

3 اذیت کردن اهمیت داشتن، ناراحت شدن، عیبی داشتن

مترادف و متضاد bedeuten von Bedeutung sein von Belang sein wichtig sein
etwas macht jemandem etwas/nichts aus
چیزی کسی را اذیت کردن/نکردن [موجب ناراحتی کسی شدن/نشدن، برای کسی اهمیتی داشتن/نداشتن]
  • 1. es macht mir nichts aus, den Platz zu wechseln.
    1. این من را اذیت نمی‌کند که جا را عوض کنیم [عیبی ندارد جا را عوض کنیم].
  • 2. Es macht mir überhaupt nichts aus, dass es heute regnet.
    2. اصلاً برای من اهمیت ندارد که امروز باران می‌بارد (یا نه).
  • 3. Macht es Ihnen etwas aus, wenn das Fenster geöffnet wird?
    3. آیا این شما را اذیت می‌کند اگر این پنجره باز بشود [عیبی ندارد من پنجره را باز کنم]؟
  • 4. Macht es Ihnen etwas aus, wenn ich rauche?
    4. اذیت می‌شوید اگر سیگار بکشم [عیبی ندارد سیگار بکشم]؟
  • 5. Sie müssen leider warten. – Kein Problem. Das macht mir nichts aus.
    5. متأسفانه شما باید منتظر بمانید. - مشکلی نیست. عیبی ندارد.

4 تشخیص دادن شناسایی کردن

مترادف و متضاد auffinden bemerken erkennen identifizieren
etwas (Akk.) schnell/einfach/schwer... ausmachen
چیزی را سریع/به‌راحتی/به‌سختی... تشخیص دادن
  • 1. Das ist schwer auszumachen
    1. تشخیص دادن این سخت است.
  • 2. Sie haben ein Flugzeug in großer Höhe ausgemacht.
    2. آن‌ها یک هواپیما را در ارتفاع زیاد تشخیص‌ دادند.
den Standort etwas (Gen.) ausmachen
موقعیت چیزی را تشخیص دادن
  • Sie haben den Standort eines Schiffes ausgemacht.
    آن‌ها موقعیت یک کشتی را تشخیص دادند.

5 بالغ بودن بودن، شامل شدن

مترادف و متضاد betragen ergeben sich belaufen auf sich beziffern
  • 1.Der Unterschied in der Entfernung hat 5 km ausgemacht.
    1. اختلاف فاصله 5 کیلومتر است.
  • 2.Die Gesamtsumme macht 100 Euro aus.
    2. مبلغ کل 100 یورو می‌شود.
کاربرد فعل ausmachen به معنای بالغ بودن
برای بیان شامل‌شدن یک قیمت یا کمیت نیز می‌توان از فعل "ausmachen" به معنای (بالغ بودن، شدن) استفاده کرد. مثال:
".Es macht 5 Euro aus" (این می‌شود 5 یورو.)

6 تصمیم‌گیری کردن

etwas (Akk.) mit sich selbst ausmachen
به تنهایی تصمیم‌گیری کردن
  • Du musst das mit dir selbst ausmachen.
    تو باید خودت به تنهایی تصمیم بگیری.
mit seinem Gewissen ausmachen
با وجدان خود تصمیمی گرفتن
  • Das musst du mit deinem Gewissen ausmachen.
    تو باید درباره آن با وجدان خودت تصمیم بگیری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان