[صفت]

ersichtlich

/ɛɐ̯ˈzɪçtlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ersichtlicher] [حالت عالی: ersichtlichsten]

1 مشخص آشکار، روشن

مترادف و متضاد erkennbar sichtbar
  • 1.Mir ist nicht ersichtlich, wie das Gerät funktioniert.
    1. برایم مشخص نیست که دستگاه چگونه کار می‌کند.
  • 2.Sie fing ohne ersichtlichen Grund an zu weinen.
    2. او بدون دلیل مشخصی شروع به گریه‌کردن کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان