[اسم]

die Jagd

/jaːkt/
قابل شمارش مونث
[جمع: Jagden] [ملکی: Jagd]

1 شکار صید

مترادف و متضاد Jägerei Pirsch
  • 1.Er begann die Jagd.
    1. او شکار را آغاز کرد.
  • 2.Sie waren auf der Jagd nach Wildenten.
    2. آن‌ها در حال شکار اردک‌های وحشی بودند.

2 تعقیب

  • 1.die Jagd auf einen Verbrecher
    1. تعقیب یک مجرم
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان