[صفت]

lässig

/ˈlɛsɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: lässiger] [حالت عالی: lässigsten]

1 راحت

مترادف و متضاد locker gezwungen
  • 1.Außerhalb des Büros trage ich lässige Kleidung.
    1. من بیرون از شرکت لباسی راحت می‌پوشم.
[قید]

lässig

/ˈlɛsɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: lässiger] [حالت عالی: lässigsten]

2 راحت به‌راحتی

مترادف و متضاد leicht schwierig
  • 1.Er bestand die Führerscheinprüfung ganz lässig.
    1. او امتحان گواهینامه را کاملاً راحت پاس کرد.
  • 2.Er hat den Wettbewerb ziemlich lässig gewonnen.
    2. او مسابقه را نسبتاً راحت برنده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان