[اسم]

die Tafel

/ˈtaːfl̩/
قابل شمارش مونث
[جمع: Tafeln] [ملکی: Tafel]

1 تکه بسته کوچک

  • 1.Ich habe von meiner Oma eine Tafel Schokolade bekommen.
    1. من از مادر بزرگم یک تکه شکلات گرفتم.
  • 2.Ich hätte gern zwei Tafeln Schokolade.
    2. من دو تکه شکلات می‌خواهم.

2 تخته تابلو

  • 1.Der Lehrer schreibt das neue Wort an die Tafel.
    1. معلم واژه جدید را روی تخته نوشت.
  • 2.Sie finden am Eingang eine Tafel mit Informationen.
    2. شما یک تابلو با اطلاعات را در ورودی می‌بینید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان