Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تبلیغات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
advertisement
/ˌæd.vərˈtɑɪz.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تبلیغات
آگهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آگهی
مترادف و متضاد
ad
commercial
notice
promotion
publicizing
1.I like to read the advertisements in the Sunday paper.
1. من دوست دارم بخش آگهیهای روزنامه "ساندی" را بخوانم.
a television advertisement
تبلیغات تلویزیونی
an advertisement for a car
یک آگهی برای ماشین
تصاویر
کلمات نزدیک
advertise
advert
adversity
adversely
adverse effect
advertiser
advertising
advertising agency
advice
advice column
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان