Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اعصاب خرد کن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
aggravating
/ˈægrəˌveɪtɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more aggravating]
[حالت عالی: most aggravating]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعصاب خرد کن
تشدیدکننده
informal
مترادف و متضاد
annoying
frustrating
pleasing
1.The aggravating delay was caused by road repairs.
1. تاخیر اعصاب خرد کن به خاطر تعمیرات جاده ای بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
aggravate
aggrandize
agglomerate
agent
agedness
aggravation
aggregate
aggregate fruit
aggregation
aggregator
کلمات نزدیک
aggravated
aggravate
aggrandizement
aggrandize
agglutination
aggravation
aggregate
aggregation
aggression
aggressive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان