[صفت]

aggressive

/əˈgres.ɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more aggressive] [حالت عالی: most aggressive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرخاشگر پرخاشگرانه، تندخو

to get/become aggressive
پرخاشگر شدن
  • If I criticize him, he gets aggressive and starts shouting.
    اگر از او انتقاد کنم، پرخاشگر می‌شود و شروع به فریادزدن می‌کند.
aggressive behavior
رفتار پرخاشگرانه
  • Teachers apparently expect a certain amount of aggressive behavior from boys.
    ظاهراً معلم‌ها تاحدی از دانش‌آموزان پسر انتظار رفتار پرخاشگرانه دارند.

2 فعال پرشور، باحرارت

  • 1.The company mounted an aggressive marketing campaign.
    1. شرکت یک پویش بازاریابی فعال برپا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان