[اسم]

aggravation

/ˌægrəˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رنجش آزار، اذیت

مترادف و متضاد annoyance exasperation nuisance
  • 1.She decided that no amount of money is worth the aggravation.
    1. او تصمیم گرفت که هیچ میزانی [مبلغی] از پول، ارزش این رنجش را ندارد.

2 تشدید

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشدید
مترادف و متضاد exacerbation
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان