[اسم]

allowance

/əˈlaɪəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرجی پول تو جیبی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرجی کمک‌هزینه کمک‌خرج
  • 1.Her parents give her an allowance of ten dollars a week.
    1. والدینش هفته‌ای 10 دلار به او خرجی می‌دهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان