[اسم]

alloy

/ælɔɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آلیاژ (ترکیب دو یا چند فلز)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آلیاژ
مترادف و متضاد mixture
  • 1.an alloy of nickel, bronze, and zinc
    1. آلیاژی از نیکل، برنز و روی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان