Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توجه
2 . مراقبت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
attention
/əˈten.tʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توجه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتنا
التفات
پروا
توجه
هشیاری
مترادف و متضاد
attentiveness
heed
notice
observation
to pay attention to somebody/something
به کسی/چیزی توجه کردن
Pay attention to your child.
به بچهات توجه کن.
to draw attention to
توجه جلب کردن
I tried not to draw attention to the weak points in my argument.
من سعی کردم توجه را به نقاط ضعف بحثم جلب نکنم.
to attract attention
توجه کسی را جلب کردن
She tried to attract the waiter's attention.
او سعی کرد توجه پیشخدمت را جلب کند.
to catch somebody's attention
توجه کسی را جلب کردن
An article in the newspaper caught my attention.
یک مقاله در روزنامه توجهم را جلب کرد.
to claim somebody's attention
توجه کسی را جلب کردن
A most unwelcome event claimed his attention.
اتفاقی بسیار ناخوشایند، توجه او را جلب کرد.
attention span
بازه زمانی کوتاه
Small children have a very short attention span.
بچههای کوچک بازه زمانی توجه بسیار کوتاهی دارند.
2
مراقبت
رسیدگی، مواظبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مواظبت
مراقبت
to require medical attention
مستلزم مراقبت پزشکی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
attending physician
attendant
attendance
attend to
attend a tv program
attention span
attentive
attentively
attenuate
attenuated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان