Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معذب
2 . ناجور (وسیله)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
awkward
/ˈɑkwərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awkward]
[حالت عالی: most awkward]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معذب
دستپاچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معذب
مترادف و متضاد
embarrassing
inconvenient
uncomfortable
convenient
relaxed
1.I felt awkward at the party because I didn’t know anyone.
1. در مهمانی معذب بودم، زیرا کسی را نمیشناختم.
2.Sally is very awkward in speaking to the class but quite relaxed with her own group of friends.
2. "سالی" موقع صحبت کردن در کلاس خیلی دستپاچه میشود، ولی در جمع دوستانش کاملا آرام است.
2
ناجور (وسیله)
نامناسب، ناخوشایند، بدشکل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیقواره
ناجور
مترادف و متضاد
inconvenient
unfortunate
convenient
1.Slow down because this is an awkward corner to turn.
1. آرامتر رانندگی کن، چرا که این پیچ بسیار ناجور است.
2.The handle of this bulky suitcase has an awkward shape.
2. دسته این کیفِ بزرگ شکل ناجوری دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
awing
awhile
awfully
awful
awestricken
awkward silence
awkwardly
awkwardness
awl
awn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان