Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حال بدی داشتن (روحی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bad mood
/bæd mud/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حال بدی داشتن (روحی)
بدخلق بودن
1.Al can be nasty when he's in a bad mood.
1. "ال" وقتی حال بدی دارد بداخلاق و عصبی میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
in
imputrescible
impute
imputation
imputable
in a bad way
in a beastly manner
in a body
in a broad way
in a calm sea every man is a pilot
کلمات نزدیک
bad luck
bad language
bad guy
bad egg
bad debt
bad run
bad-mouth
bad-smelling
bad-tempered
baddy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان