Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدمینتون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
badminton
/ˈbædˌmɪnt.ən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدمینتون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدمینتون
1.We played a game of badminton.
1. ما یک دست بدمینتون بازی کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
badly
badger dog
badger
badge
baddie
baffle
baffled
bag
bag and baggage
bag drop
کلمات نزدیک
badly
badinage
badger
badge
baddy
badmouth
badness
baffle
baffled
baffling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان