[فعل]

to banish

/ˈbænɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: banished] [گذشته: banished] [گذشته کامل: banished]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبعید کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تبعید کردن
مترادف و متضاد exile
  • 1.He was banished to Australia, where he died five years later.
    1. او به استرالیا تبعید شد که پنج سال بعد همانجا مرد.
  • 2.The children were banished from the dining room.
    2. بچه ها از اتاق غذاخوری تبعید شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان