Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منتظر ماندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to bide time
/ˈbaɪd tˈaɪm/
فعل گذرا
[گذشته: abode time]
[گذشته: abode time]
[گذشته کامل: abode time]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
منتظر ماندن
(به مدت طولانی) در جایی ماندن/زندگی کردن
formal
old use
1.He decided to bide his time until he got an opportunity to talk to her alone.
1. او تصمیم گرفت منتظر بماند تا وقتی که فرصتی پیدا کند که تنها با او صحبت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
biddy
bidding
bidder
bid
bicyclist
bidet
biennial
bier
biff
bifocal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان