[اسم]

boat

/boʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قایق

معادل ها در دیکشنری فارسی: قایق لتکا
مترادف و متضاد barge craft raft sailboat vessel
to sail a boat
قایقرانی کردن
  • They’re sailing a boat down the coast of Portugal.
    آنها دارند در امتداد ساحل پرتغال قایقرانی می‌کنند.
to row a boat
قایق پارو زدن
  • Are you any good at rowing a boat?
    آیا خوب قایق پارو زدن بلدی؟
to steer a boat
قایق هدایت کردن
  • He steered the boat carefully to the shore.
    او با احتیاط قایق را به ساحل هدایت کرد.
to launch a boat
قایق به آب انداختن
  • Where’s the best place to launch the boat?
    بهترین جا برای قایق به آب انداختن کجاست؟
a sailing/fishing/pleasure... boat
یک قایق بادبانی/ماهیگیری/تفریحی و...
  • Are you travelling by a sailing boat?
    آیا با قایق بادبانی سفر می‌کنی؟
کاربرد واژه boat به معنای قایق
واژه boat به معنای قایق به وسیله نقلیه ای گفته می شود که کوچکتر از کشتی است و روی آب حرکت می کند و یا توسط پارو یا بادبان یا با موتور حرکت می کند. قایق ها اندازه های مختلفی دارند، از قایق های چوبی کوچک تا قایق های بزرگ و سفید رنگ. وقتی انگلیسی زبان ها از boat استفاده می کنند بیشتر منظورشان قایق سفید رنگ و نسبتا بزرگ است. مثلا:
"a sailing boat" (یک قایق بادبانی)
"a rowing boat" (یک قایق پارویی)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان