[صفت]

bustling

/ˈbʌsəlɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more bustling] [حالت عالی: most bustling]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرجنب‌وجوش پرتکاپو، پرمشغله

  • 1.The house, usually bustling with activity, was strangely silent.
    1. خانه که معمولاً پرتکاپو و شلوغ بود، به‌طرز عجیبی ساکت بود.
  • 2.The market is particularly bustling on Saturdays.
    2. بازار شنبه‌ها مخصوصاً پرجنب‌وجوش است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان