Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرجنبوجوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
bustling
/ˈbʌsəlɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more bustling]
[حالت عالی: most bustling]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرجنبوجوش
پرتکاپو، پرمشغله
1.The house, usually bustling with activity, was strangely silent.
1. خانه که معمولاً پرتکاپو و شلوغ بود، بهطرز عجیبی ساکت بود.
2.The market is particularly bustling on Saturdays.
2. بازار شنبهها مخصوصاً پرجنبوجوش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
bustle
buster
bustard
bust-up
bust a gut
bustling streets
busy
busy as a bee
busy as beaver
busybody
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان