Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسیر
2 . شیفته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
captive
/ˈkæptɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسیر
زندانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسیر
دربند
زندانی
مترادف و متضاد
convict
inmate
prisoner
free man
1.The major was grateful to be released after having been held captive for two years.
1. سرگرد از اینکه بعد از دو سال اسیر بودن [اسارت] آزاد شده بود شکرگزار بود.
2.Until the sheriff got them out, the two boys were held captive in the barn.
2. دو پسربچه تا وقتی کلانتر آزادشان نکرده بود در طویله زندانی شده بودند.
[صفت]
captive
/ˈkæptɪv/
قابل مقایسه
2
شیفته
مترادف و متضاد
captured
locked up
uninterested
1.Placido can hold an audience captive with his marvelous singing voice.
1. "پلاسیدو" میتواند مخاطب را با صدای (آوازخوانی) شگفتانگیزش شیفته کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
captivating
captivate
caption
captain's bed
captain of own ship
captive panel screw
capture
capuchin
caput
caput mortuum
کلمات نزدیک
captivating
captivated
captivate
captious
caption
captive audience
captivity
captor
capture
capuchin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان