Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بالا رفتن
2 . افزایش (قیمت)
3 . صعود
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to climb
/klɑɪm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: climbed]
[گذشته: climbed]
[گذشته کامل: climbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بالا رفتن
صعود کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اوج گرفتن
بالا رفتن
صعود کردن
مترادف و متضاد
ascend
go up
mount
rise
descend
1.The dollar has been climbing all week.
1. (قیمت) دلار تمام هفته در حال بالا رفتن بوده است.
to climb (up) a mountain/hill/tree/wall ...
از کوهستان/تپه/درخت/دیوار و... بالا رفتن
to climb +adv./prep.
بالا رفتن از جایی
She climbed up on a chair to change the light bulb.
او از صندلی بالا رفت تا لامپ چراغ برق را عوض کند.
[اسم]
climb
/klɑɪm/
قابل شمارش
2
افزایش (قیمت)
something's climb against something
افزایش چیزی نسبت به چیزی
the dollar’s climb against the euro
افزایش قیمت دلار نسبت به یورو
3
صعود
کوهپیمایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صعود
a climb to someplace
صعود به جایی
It was a long climb to the top of the mountain.
تا نوک کوه یک صعود [کوهپیمایی] طولانی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
climax
climatology
climatic
climate change
climate
climb a mountain
climb down
climber
climbing
climbing frame
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان