[اسم]

compensation

/ˌkɑmpənˈseɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غرامت خسارت

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاوان جبران عوض غرامت
  • 1.I got $10,000 in compensation for my injuries.
    1. برای زیان هایم [آسیب هایم] 10،000 دلار غرامت گرفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان