[اسم]

complication

/ˌkɑmpləˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیچیدگی مشکل

مترادف و متضاد complexity difficulty
  • 1.We want to sign the contract, but there are several complications.
    1. ما می‌خواهیم قرارداد را امضا کنیم، اما چند مشکل وجود دارد.
A major complication
یک پیچیدگی اساسی [بزرگ]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان