[صفت]

complimentary

/ˌkɑːmplɪˈmentri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more complimentary] [حالت عالی: most complimentary]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحسین‌کننده ستایشگر، تعریف‌کننده

معادل ها در دیکشنری فارسی: ستایش‌آمیز
  • 1.She was extremely complimentary about his work.
    1. او به‌شدت تحسین‌کننده کار او بود.

2 مجانی رایگان

complimentary tickets for the show
بلیت‌های مجانی (برای) نمایش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان