[فعل]

to comply

/kəmˈplaɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: complied] [گذشته: complied] [گذشته کامل: complied]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیروی کردن اطاعت کردن

  • 1.The pilot complied with instructions to descend.
    1. خلبان از دستورالعمل‌ها پیروی کرد تا فرود بیاید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان