Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیروی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to comply
/kəmˈplaɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: complied]
[گذشته: complied]
[گذشته کامل: complied]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیروی کردن
اطاعت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اطاعت کردن
رعایت کردن
وفق دادن
متابعت کردن
1.The pilot complied with instructions to descend.
1. خلبان از دستورالعملها پیروی کرد تا فرود بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک
compliments slip
complimentary
compliment
complicity
complicit
compo
component
comport
compose
compose music
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان