[صفت]

concurrent

/kənˈkɜrənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more concurrent] [حالت عالی: most concurrent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 همزمان

  • 1.There were concurrent riots in several northern towns.
    1. اغتشاشات همزمانی در شهرهای شمالی در جریان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان