[اسم]

concussion

/kənˈkʌʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدمه مغزی ضربه مغزی، آسیب به مغز (در نتیجه ضربه ای به سر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضربه مغزی
  • 1.She was taken to the hospital with a concussion.
    1. او با صدمه ای مغزی به بیمارستان برده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان