[فعل]

to condense

/kənˈdɛns/
فعل گذرا
[گذشته: condensed] [گذشته: condensed] [گذشته کامل: condensed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خلاصه کردن (مطلب و...) فشرده کردن

  • 1.The article was condensed into just two pages.
    1. (این) مقاله به تنها دو صفحه خلاصه شد.

2 مایع شدن تبدیل شدن (گاز به مایع)

  • 1.The vapor in the air condenses into droplets of water.
    1. بخار موجود در هوا تبدیل به قطرات آب می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان