[اسم]

constituency

/kənˈstɪtʃuənsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حوزه انتخاباتی حوزه انتخابیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: حوزه انتخاباتی
مترادف و متضاد electoral district
  • 1.Unemployment is high in her constituency.
    1. بیکاری در حوزه انتخاباتی او بالا است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان