[صفت]

constricted

/kənˈstɹɪktᵻd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more constricted] [حالت عالی: most constricted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محدودشده تحت‌فشار

  • 1.Many of the women I spoke to left because they felt constricted.
    1. بسیاری از زنانی که با آنها حرف زدم رفتند، چون احساس کردند محدود‌شده‌اند.

2 مسدود بسته‌شده، گرفته

constricted air passages
راه‌های هوایی مسدودشده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان