Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کوفتگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
contusion
/kənˈtuʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کوفتگی
کبودشدگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضربدیدگی
کبودی
مترادف و متضاد
bruise
1.a dark contusion on his cheek was beginning to swell.
1. کبودشدگی سیاهی بر روی گونه اش داشت شروع به متورم شدن می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
contuse
contumely
contumelious
contumacy
contumacious
conundrum
conurbation
convalesce
convalescence
convalescent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان