[فعل]

to cooperate

/koʊˈɑpəˌreɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: cooperated] [گذشته: cooperated] [گذشته کامل: cooperated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 همکاری کردن همدستی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: همکاری کردن
مترادف و متضاد collaborate
  • 1.The Spanish authorities cooperated with the British police in finding the terrorists.
    1. مقامات اسپانیایی در پیدا کردن تروریست ها با پلیس بریتانیا همکاری کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان