Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خط زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cross out
/krɔs aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: crossed out]
[گذشته: crossed out]
[گذشته کامل: crossed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خط زدن
خط کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط زدن
1.If you think it's wrong, cross it out and write it again.
1. اگر فکر میکنی آن (واژه) غلط است، آن را خط بزن و دوباره بنویس.
تصاویر
کلمات نزدیک
cross one's mind
cross one's heart
cross one's fingers
cross off
cross
cross reference
cross section
cross street
cross-border
cross-breed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان