[اسم]

dawn

/dɔːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سحر سپیده‌دم، طلوع خورشید

معادل ها در دیکشنری فارسی: پگاه سپیده‌دم سحر فجر فلق
مترادف و متضاد daybreak sunrise
break of dawn
دم سحر
We woke at dawn.
ما سپیده‌دم بیدار شدیم.

2 آغاز ظهور، طلوع

the dawn of civilization
ظهور تمدن

3 دان (اسم کوچک زنانه) (Dawn)

[فعل]

to dawn

/dɔːn/
فعل ناگذر
[گذشته: dawned] [گذشته: dawned] [گذشته کامل: dawned]

4 آغاز شدن

  • 1.A new technological age had dawned.
    1. عصر جدید فناوری آغاز شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان